وبلاگ :
سفر نامه
يادداشت :
در ره عشق كه ازسيل بلا نيست گذار كرده ام خاطرخود را بتماي توخوش
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مريم
يه مطلب باحال ديدم گفتم تو هم بخوني
روزي يک استاد دانشگاه تصميم گرفت تا دانشجويانش را به مبارزه بطلبد .
اوپرسيد : آيا خداوند هر جيزي را که وجود دارد ، آفريده است ؟
دانشجويي شجاعانه پاسخ داد : بله.
استاد پرسيد : هر چيزي را ؟
پاسخ دانشجو اين بود : بله هر چيزي را .
استاد گفت : در اين حالت ، خداوند شر را آفريده است . درست است ؟
زيرا شروجود دارد .
براي اين سوال ، دانشجو پاسخي نداشت و ساکت ماند .
استاد از اين فرصت حظ برده بود که توانسته بود يکبار ديگر ثابت کند
که ايمان و اعتقاد فقط يک افسانه است .
ناگهان ، يک دانشجوي ديگر دستش را بلند کرد و گفت : استاد ، ممکن است که
از شما يک سوال بپرسم؟
استاد پاسخ داد : البته .
دانشجو پرسيد : آيا سرما وجود دارد ؟
استاد پاسخ داد : البته ، آيا شما هرگز احساس سرما نکرده ايد ؟
دانشجو پاسخ داد : البته آقا ، اما سرما وجود ندارد .
طبق مطالعات علم فيزيک ، سرما عدم تمام و کمال گرماست . و شئي را تنها
در صورتي مي توان مطالعه کرد که انرژي داشته باشد و انرژي را انتقال دهد .
و اين گرماي يک شئي است که انرژي آن را انتقال مي دهد .
بدون گرما ، اشياء بي حرکت هستند ، قابليت واکنش ندارند .
پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را ساخته ايم تا فقدان گرما را توضيح دهيم .
دانشجو ادامه داد : و تاريکي ؟
استاد پاسخ داد : تاريکي وجود دارد .
دانشجو گفت : شما باز هم در اشتباه هستيد ، آقا .
تاريکي فقدان کامل نوراست . شما مي توانيد نور و روشنايي را مطالعه کنيد ،
اما تاريکي را نمي توانيد مطالعه کنيد. منشور نيکولز تنوع رنگهاي مختلف را
نشان مي دهد که در آن طبق طول امواج نور ، نور مي تواند تجزيه شود
.
تاريکي لفظي است که ما ايجاد کرده ايم تا فقدان کامل نور را توضيح دهيم .
و سرانجام دانشجو پرسيد : و شر ، آقا ، آيا شر وجود دارد ؟ خداوند شر را
نيافريده است
.
شر
فقدان خدا در قلب افراد است ، شر فقدان عشق ، انسانيت
و ايمان است . عشق و ايمان مانند گرما و نور هستند . آنها وجود دارند
.
فقدان آنها منجر به شر مي شود
.
و حالا نوبت استاد بود که ساکت بماند
.
نام اين دانشجو آلبرت انيشتين بود