با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+حديث قدسي :بنده من !تو هنگامي که به نماز مي ايستي ،من چنان به سخنانت گوش فراميدارم که گويي همين يک بنده را دارم و لي تو چنان غافلي که گويي صدها خدا داري!!!!!!!!!!!
+امام خميني:عزيزم تو مناجات با حق را مثل تکلم با يکنفر بندگان ناچيز حساب کن
چه شده است که اگر با يک نفر از دوستان سهل است ،با يکنفر ازبيگانگان اشتغال به صحبت داشته باشي مادام که با او مذاکره ميکني از غير،غافلي وباتمام توجه به او مشغولي،ولي در اشتغال به مکالمه و مناجات با ولي النعم و پروردگار عالميان بکلي از او منصرف وغافلي و به ديگر امور توجه داري؟
+مولوي ميگويد ::مثل مرد آب است و مثل زن آتش.اگر حائل از ميان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه ميکند و آن را خاموش ميکند .اما اگر حائل و حجابي ميان آن دو برقرار گردد ،مثل اين که آب را در ديگي قرار دهند و آتش برابر آن ديگ روشن کنند ،
آن وقت است که آتش آب را تحت تاثير خود ميدهد .اندک اندک گرم ميکند و احيانا جوشش و غليان در او به وجود مي آورد تا آنجا که سراسر وجود او را تبديل به بخارمسازد... - *تسنيم**
+غنچه تا غنچه است در حجاب است و هيچ کس هوس چيدن آن را نميکند اما همين که حجاب سبز خود را کنار نهاد و باز شد ،آن را خواهند چيد .وقتي که چيدند چند روزي ممکن است در جاي مناسب قرارش دهند اما ديري نمي پايد که پژمرده و پرپر مي شود و آن را در سطل زباله مي اندازند....
+کي از جانبازها درباره توافق هستهاي صحبت ميکند. ميگويد: نمايندههاي مجلس آنقدر که حواسشون به سانتريفيوژ و غنيسازي و... هست حواسشون به اين نيست که آمريکا با اين کار داره با اين توافق پاش رو ميذاره لاي درِ تا اين درِ مذاکره هيچوقت بسته نشه و ما تا چندين سال بعد هي بايد بريم پشت ميز مذاکره و...
صحبتهايش که تمام ميشود آقا ميگويند: اين رو به من نگيد، اين رو به نمايندههاي مجلس بگيد
+جانبازي سر ميگذارد روي شانه آقا و هق هق گريه ميکند. آقا هم همينطور او را در آغوش ميگيرند تا يک دل سير گريه کند. همسرش ميگويد سي سال انتظار کشيديم و آقا پاسخ ميدهند باعث شرمندگي ماست. جانباز ميگويد اگر حکم جهاد بديد همين ايثارگران صف اول هستند.
-*حکم جهاد ميدم، ولي هنوز جهاد نظامي لازم نيست، جهاد فکري کنيد، جهاد تبليغي کنيد...*
پايان رسيده است و قصد نابودي مطلق امت اسلامي را نمودهاند، بياييد ما هم تحملمان را براي دوران طولاني غيبت به پايان برسانيم.
عليرضا پناهيان
11 /1/ 1394 - *تسنيم**
موقع جنگ ايران وعراق بالاترين زاد و ولد و رشد جمعيت رو داشتيم - *هوم سپيد*
اما اهنگ کنترل شديد جمعيت از همون زمانها زده شد . بلافاصله بعد از جنگ مردم به شدت به کنترل جمعيت رو اوردن که الان به جايي رسيديم که هر خانواده يه بجه و نصفي =) - *تسنيم**
و ما بتوانيم به يک روابط طبيعي و نرمال نزديکتر شويم. من اين نظر را دارم الان هم ميگويم. *به نظر من هم در اين 2 سال ايران و آمريکا نزديکتر شدند تا گذشته. *به هر حال 2 سال پيش تصور نميشد که دو وزير ايران و آمريکا ساعتها بنشينند با هم حرف بزنند و مذاکره بکنند و به توافق برسند. - *تسنيم**
آقاي روحاني واقعا ايران و امريکا اين دو سال به هم نزديک تر شده اند؟؟ - *تسنيم**
چرا آرزو هاي خود را به پاي ملت ميگزاريد ؟ چند بار بايد ملت به شما ثابت کند که از امريکا بيزار است !!! - *تسنيم**
+روزي جوان دانشجويي که براي مشورت در مورد کار فرهنگي در دانشگاه آمده بود، گفت: ميخواهم در دانشگاهمان کار فرهنگي کنم، چه کار کنم بهتر است؟
از او پرسيدم: بلد هستي رخت و لباس بشويي؟
گفت: بله، رخت و لباس که بلدم بشويم، امّا اين چه ربطي به کار فرهنگي دارد؟ من ميخواهم کار فرهنگي کنم.
گفتم: حاضري لباسهاي هماتاقي خودت در خوابگاه را بشويي؟
گفت: نه، کار سختي است. بعد به شوخي گفت: اينجا که جبهه نيست
تا ما از اينجور ايثارگريها کنيم.
گفتم: جبهه نيست، ولي هماتاقي تو که «آدم» هست. تو براي آدم بودن او چقدر ارزش قائلي؟
گفت: ممکن است بچه خوبي نباشد.
گفتم: اتفاقاً چون ممکن است بچه خوبي نباشد، دارم اين سؤال را ميکنم. آيا قيمت آدم بودنش براي تو اين قدر هست که اگر يک وقت پيش آمد، بتواني با طيب خاطر و لذت، لباسش را بشويي و بگويي دارم لباس يک انسان را ميشويم؟
صادقانه گفت: نه، من اين جوري نيستم. - *تسنيم**
صميمانه گفتم: اگر يک انسان اين قدر نزد تو اهميت ندارد، چرا ميخواهي براي هدايتش کار فرهنگي بکني؟ به تو چه ربطي دارد که نگران بهشت و جهنم مردم باشي؟ تو که آدمها را دوست نداري، چه کار به سرنوشتشان داري؟
البته موضوع شستن لباس ديگران، صرفاً يک شيو? برآورد است. نه اينکه واقعاً شستن لباس ديگران يک شاخص قطعي باشد. به هر حال انسان بايد نگاه کند و ببيند چقدر براي ديگران ارزش قائل است. - *تسنيم**