پيام
+
روزي جوان دانشجويي که براي مشورت در مورد کار فرهنگي در دانشگاه آمده بود، گفت: ميخواهم در دانشگاهمان کار فرهنگي کنم، چه کار کنم بهتر است؟
از او پرسيدم: بلد هستي رخت و لباس بشويي؟
گفت: بله، رخت و لباس که بلدم بشويم، امّا اين چه ربطي به کار فرهنگي دارد؟ من ميخواهم کار فرهنگي کنم.
گفتم: حاضري لباسهاي هماتاقي خودت در خوابگاه را بشويي؟
گفت: نه، کار سختي است. بعد به شوخي گفت: اينجا که جبهه نيست

* آناهيتا*
95/3/31
*تسنيم**
تا ما از اينجور ايثارگريها کنيم.
گفتم: جبهه نيست، ولي هماتاقي تو که «آدم» هست. تو براي آدم بودن او چقدر ارزش قائلي؟
گفت: ممکن است بچه خوبي نباشد.
گفتم: اتفاقاً چون ممکن است بچه خوبي نباشد، دارم اين سؤال را ميکنم. آيا قيمت آدم بودنش براي تو اين قدر هست که اگر يک وقت پيش آمد، بتواني با طيب خاطر و لذت، لباسش را بشويي و بگويي دارم لباس يک انسان را ميشويم؟
صادقانه گفت: نه، من اين جوري نيستم.
*تسنيم**
صميمانه گفتم: اگر يک انسان اين قدر نزد تو اهميت ندارد، چرا ميخواهي براي هدايتش کار فرهنگي بکني؟ به تو چه ربطي دارد که نگران بهشت و جهنم مردم باشي؟ تو که آدمها را دوست نداري، چه کار به سرنوشتشان داري؟
البته موضوع شستن لباس ديگران، صرفاً يک شيو? برآورد است. نه اينکه واقعاً شستن لباس ديگران يک شاخص قطعي باشد. به هر حال انسان بايد نگاه کند و ببيند چقدر براي ديگران ارزش قائل است.
*تسنيم**
آدرس :http://bayanmanavi.ir/post/1421
*تسنيم**
*«علاق? به خلق» يکي از اموري است که گاهي در ميان علاقهمندان به «حق» مورد غفلت واقع ميشود. البته ريش? علاقه به خلق را بايد در همان علاق? به حق جستوجو کرد. اگر علاق? انسان به خدا زياد شود، آدم کمکم روحيهاي پيدا ميکند که به شدت نسبت به مردم عاطفه پيدا کرده و مهربان ميشود. در نتيجه سرنوشت انسانها که بندگان خدا و مورد علاق? پروردگار هستند، براي او مهم ميشود.*
*تسنيم**
*کسي که مردم را دوست داشته باشد نميتواند انسانها را در ورط? باطل رها کند و تنها به نجات خودش بينديشد. چنين کسي انگار به خودش ميگويد: «گيرم من راهم را پيدا کردم، پس بقيه مردم چه ميشوند؟»*
هما بانو
http://modir.parsiblog.com/Feeds/9507979/
*تسنيم**
:(
هما بانو
http://modir.parsiblog.com/Feeds/7166791/