در آخرین شماره ماهنامه امتداد پروندهای درباره مقام معظم رهبری منتشر شده است که در این پرونده خاطراتی از غلام شاهپسندی، یکی از محافظان مقام معظم رهبری به چاپ رسیده است که در بخشی از این خاطرات در زیر آورده می شود.
چیزی که مهم است، نسل جوان ماست؛ طوری که مقام معظم رهبری میفرمایند: سه چیز را برای نسل جوان ما خواستهاند. همهتان هم همهجا دیدهاید. در اصل ایشان ورزش، تعلیم و تربیت و تهذیب را بعنوان سه اصلی که خودشان انجام میدهند، برای همه ما خواستهاند که ما هم نشاالله انجام بدهیم.
یک روز آقا بیشتر نماز میخواند، یک روز بیشتر قرآن میخواند ...
اگر یک روز کاری ایشان را تعریف کنم، هر سه مورد را که ایشان برای ما جوانان گفتهاند، در آن میبینیم. ایشان حدود یک تا یکونیم ساعت پیش از نماز صبح بیدارند که تهجد و عبادت شخصی ایشان است. روزهایش هم با هم فرق میکند، شبیه به هم نیست. ایام هفته فرق میکند. یک روز آقا بیشتر نماز میخوانند، یک روز بیشتر قرآن میخوانند، یک روز بیشتر دعا میخوانند، یک روز بیشتر ذکر میگویند ...
بعدش نماز صبح را میخوانند، ایشان نماز صبح را به جماعت میخوانند و کمترین جماعتشان، آن شخصی است که همراه ایشان است و بیشترینشان هم هر کسی که توی آن ساختمان است، میآید. ایشان توی دفتر کارشان نماز میخوانند و همة کسانی که صبح در محل کار هستند ـ اعم از پاسدارها و دفتریهایی که آنجا هستند ـ نمازشان را با آقا میخوانند.
ایشان هفتهای سه روز را کوهنوردی میکنند
بعد از نماز صبح، ایشان هفتهای سه روز را کوهنوردی میکنند و حداقل بین چهلوپنج تا شصت دقیقه به سمت بالا حرکت میکنند. این مسیر را حدود نیم ساعت تا چهلوپنج دقیقه برمیگردند.
بعضی از مواقع کوههایی دورتر هستند و برای اینکه به وضعیت کار ایشان لطمه نزند، آقا آن ساعت که باید تهجد و نماز و عبادت شخصی خودشان باشد را میآیند بیرون و در طول مسیر عبادتشان را انجام میدهند. پای کوه که میرسیم، نماز را آنجا میخوانیم. هنوز تاریک است و کسی بیدار نیست. یک ساعتی که بالا میرویم، هنوز آفتاب نزده است.
عمامه آقا در کوه، عمامه همیشگیشان نیست
وقتی ایشان برمیگردد پایین، آدمهایی که نگاه میکنند تعجب میکنند، اهل کوه تازه کوهنوردها را میگویم، کوهنوردی که میخواهد برود بالای کوه، آفتاب زده تازه حرکت میکند، میبیند مقام معظم رهبری دارد میآید پایین. با خود میگویند: ایشان کی رفته بالا که الآن دارد میآید پایین؟
آقا توی کوه عمامه سرش است، عمامه همیشگیاش نیست؛ عمامهای باریکتر و کوچکتر است.
بعضی مواقع هم بعضی جاها ایشان لباس شخصی میپوشند؛ همیشه با آن لباس نیست. شما عکسهای آقا را در کرمان دیدهاید دیگر. در زلزلة کرمان، رئیس جمهورمان چند بار رفت؟ رهبرمان چند بار؟ رهبر نظام سه بار در زلزلة کرمان به مردم کرمان سر زد. در زلزلهای که در بم آمده بود، برای جنازهها، حتی خود آقا نماز خواند.
آقا اهل این نیستند که وسط کار، کار را نصفه بگذارند
آن سه روز کوهنوردی وقتی از کوه پائین میآیند، بعد وقت اداری کار ایشان است و آن چهار روز دیگر را توی خانه ورزش میکنند. اصلاً اهل این نیست که وسط کار، کار را نصفه بگذارد. هر کاری ایشان انجام بدهد کاملِ کامل است. اصول آن کار را دقیقِ دقیق بلد است.
پس از ورزششان توی دفتر کار تشریف میآورند. از اول صبح، بعضی مواقع ساعت هفت میرسیم سر کار، بعضی موقعها هفتونیم میرسیم، بستگی دارد به آن کوه و آن مسیر.
از نظر امنیتی ما نمیتوانیم از یک کوه استفاده کنیم؛ دشمن هم اینقدر میفهمد که به ما ضربه بزند. هرجا که کوه و بلندیای هست و توی تهران است، آقا استفاده میکند؛ از بیبی شهربانو شهرری گرفته تا تمامی نقاط کوههای سمت شمال تهران؛ توی ولنجک، کوه دربند و هر کوهی، اختصاصی نیست که ما یک کوه خاصی را برویم؛ بله دو سه جای اختصاصی هم داریم، آنجاها هم میرویم.
اذان که بگویند، وسط سخنرانی هم که باشند، قطع میکنند و میگویند اول نماز را بخوانیم
حفاظت از ایشان در عین حالی که خیلی سخت است، بچهها این کار را انجام میدهند برای رضایت ایشان و رضایت مردم از ما. از ساعت هفت، هفتونیم، ایشان در محل کار حاضر میشوند. اگر ملاقات خاصی نداشته باشند میروند منزل و صبحانه را در منزل با خانواده میخورند و بعد از صبحانه میآیند دفتر، کارشان انجام میشود.
اگر ملاقات داشته باشند، ملاقات با صبحانه شروع میشود. وقتی هفت صبح با آقا ملاقات هست، صبحانهشان را هم با آقا میخورند. بعد از خوردن صبحانه و کار اداری، تا نماز ظهر، آقا توی دفتر است. اذان که گفته بشود، هر کاری که وجود داشته باشد، وسط سخنرانی هم که باشد، آقا قطع میکنند، میگویند نماز را بخوانیم بعد بیاییم؛ نماز اول وقت.
بعد از نماز، ادامة کار. اگر جلسات ادامه داشته باشد، نهار را آقا با آن افراد جلسه، توی دفتر میل میکنند. اگر توی دفتر، ملاقاتی نبود، بین ساعت نماز تا یکی دو ساعت بعد از نماز، چون فاصله بین منزل آقا و دفتر به اندازة ده، بیست قدم است، در منزل غذایشان را میخورند، استراحتشان را میکنند، مجدد اولین برنامهای که دارند ساعت سه بعد از ظهر، چهار بعدازظهر است. ایشان میآیند در داخل دفتر هستند و مواقعی که بعدازظهر جلسه خاصی نباشد، ایشان توی کتابخانه شخصیشان به مطالعه میپردازند.
هر زمانی که آقا را ببینید، یا ذکر میگویند یا قرآن میخوانند
هر زمانی که شما ایشان را ببینید، یا ذکر میگوید یا قرآن میخواند. غیرممکن است لحظهای ایشان غافل باشد. من ندیدم. بهطور نمونه میگویم. توی تلویزیون نگاه کنید، هر عزیزی مداحی میکند، دقت کنید آقا دستشان کنار لبشان است؛ بهخاطر اینکه اگر لبشان تکان خورد پیدا نباشد.
آقا در جوانی هر سه روز یک دور قرآن میخواندند
این نیست که توی هیئت رفتیم، ذکر بیخیال. دربارة قرآن خواندن، ایشان به ما توصیه میکردند و میگفتند: «بچهها قرآن را زیاد بخوانید؛ قرآن نور است، قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در جوانی هر سه روز یک دور قرآن میخواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر اصلاً حوصلهاش نیست، پیر شدهام، از نظر سنوسال، وضعیت، شغل، گرفتاریهای کاری، این همه مسائل واقعاً نمیتوانم قرآن بخوانم. خیلی از قرآن دور شدم. نُه روز، ده روز طول میکشد من یک دور قرآن را بخوانم.»
الآن که دور شده، روزی سه جزء قرآن میخوانند. ما اگر توی ماه مبارک رمضان خدا عنایت کند یک بار قرآن بخوانیم، فکر میکنیم اعجاز کردهایم؛ کلی خدا را مؤاخذه میکنیم که ما آخر یک دور قرآن را خواندیم هیچ چیز نشده، هیچ اتفاقی نیافتاد. قرآن خواندن را ما نیاز داریم، خدا لازم ندارد. ما نیاز داریم.
تهذیب و تحصیل هم دو بالی است که یکی بهتنهایی خطرناک است
اگر میخواهیم به دستور آقا عمل کنیم و به ولیمان نزدیک شویم، دستورات همین است که عرض کردم. تحصیل، تهذیب، ورزش بعدش هم قرآن. تهذیب و تحصیل هم دو بالی است که انسان را به همه جا میرساند. یک دانهاش باشد، خطرناک است.
فقط تهذیب میشود شیخ علی تهرانی. فقط تحصیل میشویم سعید حجاریان، اکبر گنجی، آقای مهاجرانی. حالا اینها کجا هستند؟ مهاجرانی در کشور ما شانزده سال بالای قدرت بوده، امروز پناهنده انگلستان است، اکبر گنجی مسئول اطلاعات داخلی سپاه تهران بود، امروز پناهنده آمریکاست؛ اگر یکیاش را هم گرفتیم باز هم خلاف کردهایم، خطا کردهایم. دو تا با هم، تحصیل و تهذیب با هم است.
اگر میخواهیم مقام رهبری را بشناسیم تدبیر کنیم در شناخت ایشان همه چیز بهمان داده میشود. تدبیر کنیم در شناخت امام (ره) همه چیز بهمان میدهند.
2هفته قبل مقام معظم رهبری در جلسه ای که با مسئولین نظام داشتند سخنان مهمی فرمودند که رسانه ها بطور مفصل به آن پرداختند اما یک جمله کوتاه در بین سخنان آقا مغفول ماند که من حداقل تا بحال از قول ایشان نشنیده بودم.
ایشان فرمودند: من معتقدم که کشور ما با امکاناتى که داریم، میتواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیرى که میخواهد براى متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد!
این جمله کوتاه یا بین حرفهای خیلی به ظاهر مهمتر آن شب ایشان گم شد یا عده ای دوست نداشتند کسی آن را بشنود تا مثل خیلی از حرفهای ایشان به فراموشی سپرده شود.
البته این جمله که ایران توانایی و امکانات اداره یک جمعیت 150 میلیونی را دارد،را قبلا شهید مطهری فرموده بودند همان موقع که حکومت پهلوی سعی در کنترل جمعیت ملت شیعه رو داشت اما مردم گوششان بدهکار حکومت نبود،
بعد از انقلاب این حرکت به شکل دیگری رخ داد .کسانی وارد این میدان شدند که خیرخواهی و صداقت آنها برکسی پوشیده نیست اما ندانسته نقش سرباز دشمن را بازی کردند.
اینکه آقا می فرمایند : هر اقدام و تدبیرى که میخواهد براى متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد؛یک حرف از روی بی اطلاعی از اوضاع اقتصادی و وضع بی کاری و خلاصه یک حرف از سر سیری نیست ایشان خود شاید بهتر از ما به این مسائل اشراف داشته باشن .
اما به این نکته باید توجه داشت که چرا سازمان ملل در زمان جنگ از دادن کمترین امکانات پزشکی به ایران خودداری میکرد اما همان موقع آمپول های جلوگیری از بارداری که قیمت زیادی هم در بازار داشته را ،رایگان در اختیار ملت قرار می داده.
از بین کشورهای دنیا فقط موفق شدند این برنامه کنترل جمعیت را در ایران و هند اجرا کنند و ایران بابت این مسئله جایزه گرفت!!!
ظاهرا ایرانی ها در این زمینه بالا تر از توقع سازمان عمل کرده بودند.
رشد جمعیت ایران از دوجهت قابل بررسی است
1- جنبه دینی و نگاه مذهبی
2- جنبه افتصادی
از نگاه اسلا م جلوگیری از تولید نسل و یا نسل کشی به هر طریقی از زنده به گور کردن در زمان نزول قرآن تا سقط جنین و یا جلوگیری دائمی از بارداری "عقیم کردن" حرام است.در این زمینه میتوانید به نظر مراجع عظام رجوع کنید.
از نظر اقتصادی نیروی کار جوان از مهمترین عوامل موفقیت و پیشرفت اقتصادی یک کشور است . کشور چین با بیش از یک میلیارد و نیم نفر جمعیت به تازگی برای جلوگیری از دست رفتن نیروی کار جوان در برخی از ایالاتش قانون تک فرزندی را لغو کرده است.
چند هفته پیش در اخبار اعلام کرد که ایران از دوره جوانی به دوره میانسالی رسیده این خبر باید آغازیک زنگ خطر با شد برای ما نه یک خبر خوش و نه حتی فقط یک خبر .
شاید به نظر برسد که باتوجه به بیکاری در ایران این حرف اشتباه است اما رشد جمعیت در یک کشور یک مسئله یک ساله و دو ساله نیست بلکه حداقل 15الی20 سال طول میکشد تا یک نسل تربیت و وارد بازار کار شود پس نتیجه این موضوع 15 الی 20 سال آینده خود را نشان میدهد.
بزرگی میفرمود :پدرها و مادرها نگران روزی و تربیت بچه ها نباشند ؛چرا که روزی به دست خداست و از آنجایی که فکرشم نمیکنید روزی به دستتان میرسد و اما تربیت بچه ها؛ بچه ها تربیت شده خدایی بدنیامیان شما سعی کنید بی تربیتشون نکنید.
دوست خوبمان در وبلاگ سبوی معرفت بهتر به این موضوع پرداخته .